آنچه در پيش رو داريد، منتخبى از آيات قرآن کريم است که جهت زدودن برخى ابهامات موجود پيرامون ولايت حضرت اميرمؤمنان علي(عليه السلام) و فضائل ساير اهل بيت(عليهم السلام) جمعآورى شده است.
در اين نوشتار سعى کردهايم با توضيحى کوتاه و ضرورى و نيز ذکر برخى منابع شيعه و اهل سنت، به ديدگاه برخى از آنان در زمينه آيات ذکر شده اشارهاى نيز داشته باشيم.
مسئله «امامت» در مکتب تشيع، يکى از اصول دين به شمار ميرود و وجود آن را جهت حفظ و نظارت بر اجراى قانون الهى لازم ميشمارد. علم وسيع و گسترده، عصمت و مصونيت از گناه و خطا، از شرائط ويژه امام(عليه السلام) است و مسلماً شناسايى چنين فردى جز از راه وحى ممکن نيست؛ لذا شيعه معتقد است که «امامت» يک منصب الهى است و نصب آن بايستى از طرف خداوند متعال صورت پذيرد و لذا براى شيعيان مسئله امامت به عنوان يک اصل بنيادين دينى (و نه فرعي) به شمار ميرود. از نقاط مهم اختلاف بين شيعه و اهل سنت نيز همين مسئله است؛ چرا که شيعه معتقد است منصب امامت، از طرف خداوند به افراد ذيصلاح داده ميشود به طورى که اميرمؤمنان(عليه السلام) و يازده فرزندش يکى پس از ديگري، جانشين پيامبر(ص) هستند. ولى به اعتقاد اهل سنت، تعيين امام به مردم واگذار شده و از طريق «همهپرسي» صورت ميگيرد.
امامت معصومان(عليهم السلام) به طور مکرر و متعدد از سوى حضرت رسول اکرم(ص) بيان شده است. در خصوص امامت حضرت امير(عليه السلام) ميتوان به جريان مشهور غدير خم اشاره نمود که از طرف خداوند و با نزول آيه شريفه )يا أَيّهَا الرّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ( [1] صورت گرفت. تفاسير متعددى از شيعه و سنى در ذيل همين آيه، به حديث غدير خم و جمله رسول الله(ص) که فرمودند: «من کنت مولا فهذا وليه» اشاره ميکند.[2] در همين جريان غدير است که شخص عمر بن خطاب ضمن بيعت با اميرمؤمنان(عليه السلام) براى تهنيت گفت: «بخٍّ بخٍّ لک يا علي، اصبحتَ مولاى و مولى کل مؤمن و مؤمنة»[3].
و نيز روايتى که بعد از نزول آيه شريفه )يا أَيّهَا الّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللّهَ وَ أَطيعُوا الرّسُولَ وَ أُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ([4] وارد شده که جابر بن عبدالله انصارى از رسول خدا(ص) در خصوص تفسير «اولى الأمر» سؤال ميکند و پيامبر(ص) با نام بردن علي(عليه السلام)و يازده فرزندش، به امامت ساير ائمه نيز اشاره ميکنند.[5] و يا خطابى که بارها به علي(عليه السلام) فرموده بودند که «انت وليّ کل مؤمن بعدي»[6] و يا روايتى که فرمودند: «من کنت مولاه فان مولاه علي(عليه السلام)».[7]
در خصوص امر ولايت، شخص ابوبکر و عمر از حضرت رسول اکرم(ص) سؤال کردند که حضرت به اميرمؤمنان(عليه السلام) و پسران ايشان و نه فرزند امام حسين(عليه السلام) اشاره کرده و ميفرمايند: «هذا على مع القرآن و القرآن مع علي، لايفترقان حتى يردا على الحوض».[8]
در اين رابطه ميتوان به رواياتى که در خصوص اهل بيت(عليهم السلام) از سوى حضرت رسول اکرم(ص) وارد شده است و حضرت علي(عليه السلام) را نيز شامل ميشود، اشاره کرد. حضرت در مواردى فرمودند: «ألا ان مثل أهل بيتى فيکم مثل سفينة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق».[9] و يا روايت معروف «باب حطّه» که اهل بيت را به باب حطّه در بنى اسرائيل تشبيه کرده و فرمودند: «هر کس داخل آن شد، آمرزيده شد».[10]
پيامبر(ص) در موارد فراوانى جانشينى حضرت اميرمؤمنان(عليه السلام) را اشاره فرموده بودند. در روز غدير، زمانى در روز عرفه در حجة الوداع، بار ديگر در منبر خود در مدينه و روايات بسيار ديگرى که مجال اشاره به آنها در اين مقال نيست.
آنچه در اين نوشتار عرضه ميشود، پاسخ به اين سؤال است که: اگر اميرمؤمنان علي(عليه السلام) به عنوان امام معصوم و جانشين بلافصل حضرت رسول اکرم(ص) مطرح است، چرا در آيات قرآن به آن اشارهاى نشده است؟!
البته کسانى که آشنايى سطحى با اصول و عقايد دينى اسلام داشته باشند، متوجه سستى اين شبهه خواهند شد و لکن براى پاسخ به اين سؤال، به آياتى اشاره ميکنيم که از سوى علماى اهل سنت نيز مورد تأييد واقع شده و در منابع معتبر آنها آورده شده است و در تفاسير خود با استناد به رواياتى از رسول اکرم(ص) در مورد امامت و ولايت اميرمؤمنان علي(عليه السلام)، در واقع به امامت بلافصل علي(عليه السلام) اشاره ميکند.
از مجموع آيات قرآن، آيات مختص به حضرت اميرمؤمنان(عليه السلام) را ميتوان به دو دسته تقسيم کرد؛ آيات امامت خاصه و آيات فضائل.
از جمله آيات قرآن در زمينه امامت خاصه ميتوان به اين پنج مورد اشاره کرد: آيه تبليغ (مائده/67) آيه ولايت (مائده/55)، آيه اولي الامر (نساء/59)، آيه صادقين (توبه/119)، و آيه قربى (شوري/23).
بخش ديگر از آيات به فضائل حضرت اشاره ميکند و در نتيجه او را برترين امت محمد(ص) و والاترين شخصيت بعد از پيامبر اسلام(ص) معرفى ميکند و بنابراين کسى شايستهتر از او براى رهبرى امت بعد از پيامبر(ص) نيست. از آيات فضائل ميتوان به آيات ذيل اشاره نمود: آيه مباهله (آل عمران/61)، آيه خير البريه (بينه/7و8)، آيه ليلة المبيت (بقره/207)، آيه حکمت (بقره/269)، آيات سوره هل اتي... (الانسان، آيات اول تا آخر)، آيات آغاز سوره برائت (توبه)، آيه سقاية الحاج (توبه/19)، آيه صالح المؤمنين (تحريم/4)، آيه وزارت (طه/29تا32)، آيات سوره احزاب (آيه 33و25)، آيه بينه و شاهد (هود/17)، آيه صديقون (حديد/19)، آيه نور (حديد/27)، آيه انذار (شعرا/214و215)، آيه مرج البحرين (الرحمن/19تا21)، آيه نجوى (مجادله/12و13)، آيه سابقون (واقعه/10تا14)، آيه اذن واعيه (حاقة/12)، آيه مودت (مريم/96)، آيه منافقون (محمد/30)، آيه ايذاء (احزاب/57)، آيه انفاق (بقره/274)، آيه محبت (مائده/54) و آيه مسئولون (صافات/24) و...
حضرت امام خميني(ره) در کتاب شريف «کشف الاسرار» به نقل از «غاية المرام» ميآورند که تا 140 آيه در خصوص حضرت علي(عليه السلام) و امامت ايشان نازل شده است. ايشان آياتى را که مورد اتفاق علماى شيعه و اهل سنت است، به طور تفصيل ذکر کرده و بيش از ده مورد آن را مورد بررسى قرار ميدهند.[11] در کتاب پيام قرآن (ج9) نيز حدود 30 آيه در همين خصوص مورد بررسى قرار گرفته است. علامه اميني(ره) نيز در کتاب شريف الغدير به برخى از آيات اشاره ميکند. به هر حال، ما در اينجا از ميان مجموع آيات ذکر شده، به پنج آيه امامت خاصه و نيز چند آيه در خصوص فضائل اميرمؤمنان(عليه السلام) اشاره ميکنيم.[12] اميد است علاقمندان جهت تحقيق و تفصيل بيشتر در رابطه با اين موضوع به کتب معتبر عقايد و تفاسير شيعه و سنى مراجعه کنند.
) يا أَيّهَا الرّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ((مائده/67).
«اى پيامبر! آنچه از خدا بر تو نازل شده، به خلق برسان که اگر نرساني، تبليغ رسالت و اداء وظيفه نکردهاى و خدا تو را از آزار مردم نگاه خواهد داشت».
اين آيه از آيات صريحى است که به اتفاق مفسران در خصوص امر ولايت علي(عليه السلام) و در روز غدير نازل شده است. شأن نزول آيه را چنين ميآورند که پيامبر(ص) از اينکه اسمى از امامت علي(عليه السلام) ببرند و شخص خاصى را براى منصب الهى امامت تعيين کنند، بيم داشتند تا مبادا با اعلام اين مطلب، اختلافات بين مسلمانان تشديد يابد و کار اسلام حتى ختم شود. در ذيل همين آيه، تفاسير متعددى به نگرانى پيامبر(ص) در امر ولايت اشاره کرده و نزول اين آيه را در شأن حضرت علي(عليه السلام) ميدانند. سليمان قندوزى در ينابيع المودة، فخر رازى در تفسير خود و آلوسى در روح المعانى به اين مطب اشاره کردهاند.[13] با نزول اين آيه، تبليغ امامت به پيامبر اسلام(ص) واجب شد و خداوند نيز وعده داد تا ايشان را از توطئه منافقان حفظ کند.
)الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دينًا(. (مائده/3)
«امروز دين شما را به حد کمال رسانيدم و بر شما نعمت را تمام کردم و بهترين آيين را که اسلام است، برايتان برگزيدم».
در اکثر تفاسير و برخي از منابع اهل سنت مانند ينابيع المودة و تفسير فخر رازى اشاره شده که بعد از اداى رسالت و جريان غدير، اين آيه نازل شده است.[14] بعضى نيز معتقدند اين آيه، آخرين آيهاى است که بر پيامبر نازل شده است.
)إِنّما وَلِيّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الّذينَ آمَنُوا الّذينَ يُقيمُونَ الصّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ( (مائده/55).
«همانا ياور شما تنها خدا و رسول و آن مؤمنانى هستند که نماز به پا داشته و به فقيران در حال رکوع زکات ميدهند».
همه مفسران اتفاق نظر دارند که اين آيه در مورد حضرت علي(عليه السلام) و در آن هنگامى نازل شده که آن حضرت در حال رکوع صدقه دادند. از جمله کسانى که اين آيه را در شأن حضرت علي(عليه السلام) دانستهاند، ميتوان به شيخ سليمان قندوزي، زمخشري، طبري، فخر رازي، ابن ابيالحديد، و ... اشاره نمود.[15] حضرت امام خميني(ره) ميفرمايد: «بيست و چهار حديث از اهل سنت نقل شده است که در اين آيه، على بن ابيطالب(عليه السلام) منظور است».[16]
در روايات متعددى در مورد اين آيه، به روى مسئله «ولي» تأکيد شده است و امام علي(عليه السلام) به عنوان وليّ مسلمانان بعد از پيامبر(ص) معرفى گرديده است.
)يا أَيّهَا الّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللّهَ وَ أَطيعُوا الرّسُولَ وَ أُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ(. (نساء/59)
«اى اهل ايمان! فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) را اطاعت کنيد».
حاکم حسکاني، مفسر معروف در کتاب خود ذيل اين آيه، پنج حديث نقل کرده که در همه آنها منظور از اوليالامر، حضرت علي(عليه السلام) دانسته شده است. به اتفاق مفسران منظور از اولى الامر، اهل بيت پيامبر(ص) است.[17] در همين خصوص، روايتى را نيز اشاره کرديم.
)وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاّ رِجالاً نُوحي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ(. (نحل/43)
«و ما پيش از تو اى محمد (بر هيچ امت) غير رجال مؤيد به وحى خود، کسى را به رسالت نفرستاديم (برويد) و از اهل ذکر اگر نميدانيد، سؤال کنيد».
حضرت امام(ره) از غاية المرام نقل ميکنند که سه حديث از اهل سنت آمده که منظور از اهل ذکر، حضرت علي(عليه السلام) است.[18]
بعضى از منابع اهل سنت نيز مانند: تفسير قرطبى و طبري، اهل ذکر را به اهل بيت(عليهم السلام) تفسير کردهاند.[19]
)أَيّهَا الّذينَ آمَنُوا اتّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقينَ( (توبه/119).
«اى اهل ايمان! خدا ترس باشيد و (از مردم دروغگوى منافق دورى کنيد و) به مردان راستگوى با ايمان بپيونديد».
بنابر روايات فراوانى که در خصوص اين آيه وارد شده است، شأن نزول اين آيه را علي(عليه السلام) و يا همه اهل بيت ميدانند که بعضى از اهل سنت نيز مانند: سليمان قندوزى و حاکم حسکانى حنفى به اين مطلب اشاره کردهاند.[20] حضرت امام(ره) به نقل از غاية المرام چنين مينويسند که هفت حديث از اهل سنت آمده که مراد از «مع الصادقين»، پيامبر(ص) و ائمه عترت(عليهم السلام) است که حضرت علي(عليه السلام) را نيز شامل ميشود.[21] بعضى از مفسران اهل سنت نيز مانند: خوارزمي، عبدالله شافعى و حاکم حسکانى حنفي، «مع الصادقين» را به «مع على بن ابيطالب» تفسير کردهاند.[22]
)وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ(. (بقره/207)
«بعضى مردانند که از جان خود در راه رضاى خداوند درگذرند و خدا، دوستدار چنين بندگانى است».
اين آيه در مورد ليلة المبيت نازل شده است و در تفاسير علماى شيعه و نيز کتب اهل سنت از جمله تفسير فخر رازي، مستدرک الصحيحين، ينابيع الموده، شواهد التنزيل و شرح نهجالبلاغه ابن ابيالحديد چنين آمده که منظور از «الناس» حضرت علي(عليه السلام) است که براى رضاى خدا، جان خود را در معرض خطر قرار ميدهد. مقصود همان قضيه خوابيدن در بستر پيامبر(ص) است[23] که تفاسير متعددى اين جريان را به طور مفصل ذکر کردهاند. حاکم نيشابورى در مستدرک الصحيحين ميگويد: «اين، حديث معتبرى است هر چند مسلم و بخارى در کتاب خود آن را نياوردهاند».[24]
)يا أَيّهَا الّذينَ آمَنُوا اتّقُوا اللّهَ حَقّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعًا وَ لا تَفَرّقُوا(. (آلعمران/102).
«اى اهل ايمان! .... همگى به رشته دين خدا چنگزده و به راههاى متفرق نرويد».
در غاية المرام با ذکر چهار حديث از اهل سنت آمده است که منظور از «حبل الله» اميرمؤمنان(عليه السلام) است.[25] برخى منابع ديگر نيز مانند: تفسير روح المعانى و ينابيع الموده همين نکته را تأييد ميکنند.[26]
)فَمَنْ حَاجّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبينَ(. (آلعمران/61).
«پس هر کس با تو در مقام مجادله برآيد بعد از آگاهي، تو به او بگو بياييد ما و شما فرزندان و زنانمان را بخوانيم و در دعا و التجا به درگاه خدا اصرار کنيم تا دروغگو و کافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازيم».
اين آيه، مشهور به آيه «مباهله» و مضمون آن در بين مفسران و محدثان متواتر است. به اتفاق برخى از مفسران مانند: احمد بن حنبل، سيوطي، طبرى و حاکم نيشابوري؛ مراد از «أبنائنا» حسن و حسين8، مراد از «نسائنا» فاطمه زهرا(س) و مراد از «انفسنا» اميرمؤمنان(عليه السلام) است به جهت نهايت محبت و مودت رسول خدا(ص) نسبت به آن حضرت. و نميتوان گفت که مراد به «انفسنا» نفس پيامبر(ص) باشد؛ زيرا معقول نيست انسان داعى نفس خود باشد بلکه حق آن است که دعوت، متعلق به غير باشد که در اينجا نيز اميرمؤمنان(عليه السلام) مراد است.[27]
) إِنّ الّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيّةِ(. (بينه/7).
«کسانى که ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترين مخلوقاتاند».
خداوند در اين آيه، مؤمنانى که در پرتو ايمان راه حق را يافتهاند و منبع اعمال صالح هستند را به عنوان «خير البريه» معرفى مينمايد.
مفهوم خيرالبريه گر چه ظاهراً منحصر به شخص يا اشخاص معينى نيست اما در منابع اهل سنت مانند: شواهد التنزيل، الدر المنثور، نور الابصار و احقاق الحق با بيان روايات متعددى از پيامبر اکرم(ص)، حضرت علي(عليه السلام) و شيعيان ايشان را داراى صفت خيرالبريه ميدانند و اين صفت را از بهترين دلائل براى افضليت علي(عليه السلام) براي امامت، نسبت به همه مسلمين ذکر ميکنند.[28] ميتوان نتيجه گرفت که مقدم داشتن غير افضل بر افضل، کارى ناپسند است و بنابراين بايد نخستين جانشين پيامبر(ص)، حضرت اميرمؤمنان(عليه السلام) باشد.
) وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنّ اللّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ(. (تحريم/4)
«اى دو زن پيامبر! اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد (کارى از پيش نخواهيد برد)؛ زيرا خداوند و جبرئيل و صالح المؤمنين، مولا و ياور او هستند و فرشتگان هم بعد از آنها پشتيبان اويند».
«صالح المؤمنين» مطلق آمده است و همه افراد با ايمان شايسته و صالح و درستکار را شامل ميشود و بلکه همه اعصار بعد از ظهور اسلام را نيز در بر ميگيرد. ولى با اين حال در روايات متعددي، «صالح المؤمنين» به حضرت علي(عليه السلام) تفسير شده است. از پيامبر(ص) بارها به اين مضمون نقل شده که: «صالح المؤمنين، على بن ابيطالب(عليه السلام) است». در منابع شيعه (مانند: الغدير، تفسير الميزان، تفسير نمونه و تفاسير ديگر) و نيز منابع اهل سنت (مانند: شواهد التنزيل و روح البيان) به اين گونه روايات مکرراً اشاره شده است.[29]
) إِنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا(. (احزاب/33)
«خدا چنين ميخواهد که رجس و هر آلايش را از شما خانواده ]پيامبر[ ببرد و شما را از هر عيب، پاک و منزه گرداند».
در اينجا منظور اراده تکوينى است که تخلف ناپذير ميباشد. همچنين بيش از هفتاد روايت از اهل سنت، مصداق اهل بيت را خمسه طيبه ميدانند، که ميتوان به روايات احمد بن حنبل، حاکم نيشابورى و ترمذى اشاره نمود.[30]
علماى شيعه، يکى از دلائل عصمت امامان(عليهم السلام) را همين آيه ذکر ميکنند. براى تفسير و توضيح بيشتر، ميتوان به کتب معتبر عقائد مراجعه نمود و دريافت که اين نوع تفسير براى آيه فوق، مورد توافق همه مفسران شيعه و اهل سنت است.
)قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاّ الْمَوَدّةَ فِي الْقُرْبى(. (شوري/23).
«بگو من از شما اجر رسالت جز اين نخواهم که مودت و محبت مرا در حق خويشاوندان منظور داريد».
اين آيه در خصوص فضيلتى است که خداوند به اهل بيت(عليهم السلام) داده است و عقيده اکثر مفسران اهل سنت (مانند: حاکم حسکانى حنفي، حاکم نيشابوري، خوارزمي، زمخشري، فخر رازي، سيوطى و طبري) اين است که مقصود از «مودة فى القربي» نزديکان پيامبر اکرم(ص)، از جمله حضرت علي(عليه السلام) است.[31]
)وَ أَنّ هذا صِراطي مُسْتَقيمًا فَاتّبِعُوهُ وَ لا تَتّبِعُوا السّبُلَ فَتَفَرّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصّاكُمْ بِهِ لَعَلّكُمْ تَتّقُونَ(. (انعام/153).
«و اين است راه راست من، پيروى آن کنيد و از راههاى ديگر که موجب تفرقه (و پريشاني) شماست، متابعت نکنيد. اين است سفارش خدا به شما، باشد که پرهيزکار شويد».
در اين آيه، مراد از صراط الله و سبيل خدا، اهل بيت(عليهم السلام)هستند که در تفاسير متعدد شيعه و سنى به اين مطلب تصريح شده است.[32]
) إِنّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ(. (رعد/7)
« اى پيامبر! تنها وظيفه تو، اندرز و ترسانيدن است و هر قومى را از طرف خدا راهنما و هدايتگرى است».
در تفاسير اهل سنت «هاديان به سوى خدا»، به اهل بيت(عليهم السلام) تفسير شدهاند.[33]
) ثُمّ لَتُسْئَلُنّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النّعيمِ(. (تکاثر/8)
«آنگاه از نعمتها، شما را در آنجا بازميپرسند».
بنابر روايت امام صادق(عليه السلام)، منظور روز قيامت است که خداوند از انسانها در مورد «نعيم» ـ که در تفاسير به ولايت اهل بيت(عليهم السلام) تعبير شده است ـ بازخواست ميکند و بنابر نقل شواهد التنزيل و ينابيع الموده، اين تفسير مورد اتفاق اکثر علماى سنى نيز ميباشد.[34]
)...وَ يُطْعِمُونَ الطّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكينًا وَ يَتيمًا وَ أَسيرًا...(. (انسان/5ـ22).
«... و آنها بر دوستى خداوند، به فقير، يتيم و اسير غذا ميدهند...».
بعضى از مفسران اهل سنت همچون: شيخ سليمان قندوزى در ينابيع الموده، خوارزمى در مناقب، قرطبى در تفسير خود، فخررازى در تفسير خود، زمخشرى در کشاف، ابن ابيالحديد در شرح نهجالبلاغه و ... معتقدند شأن نزول اين آيات و بلکه تمامى سوره هل اتى (الانسان) در مورد اهل بيت(عليهم السلام) و دشمنان آنها بوده است.[35]
در اکثر تفاسير به جريان انفاق حضرت علي(عليه السلام) و حضرت فاطمه(س) اشاره ميکنند که سه روز متوالى به مسکين، يتيم و اسيرى در حال روزه کمک نموده و خود با آب افطار ميکنند؛ روز چهارم، جبرئيل از طرف خداوند ميگويد: «اى محمد! بگير اين سوره را، خداوند با داشتن چنين اهل بيتيبه تو تبريک ميگويد» و سپس سوره «هل اتي» را بر پيامبر(ص) خواند. اين بيان، از ابن عباس نقل شده که اکثر تفاسير آن را ذکر کردهاند.[36]
همان طور که در آغاز اين نوشتار آمد، آيات ديگرى نيز در خصوص امر ولايت و فضائل اميرمؤمنان علي(عليه السلام) نازل شده است که در تفاسير مختلف شيعه و اهل سنت به آنها تصريح شده است.[37] اميد است اين بيان کوتاه، سرآغازى جهت تعمق بيشتر پيرامون تحليل و تفسير آيات مربوط به امامت و ولايت خاندان وحى باشد و مورد رضايت حضرت وليعصر(عج) قرار گيرد. انشاءالله.
[1] . مائده/67.
[2] . مستدرک حاکم، ج3، ص109 و533؛ ينابيع الموده، ص32؛ مناقب خوارزمي، ص93.
[3] . ر.ک: عبقات الانوار؛ الغدير.
[4] . نساء/59.
[5] . غاية المرام، ج10، ص267؛ ينابيع الموده، ص494؛ اثبات الهداة، ج3، ص123.
[6] . مستدرک حاکم، ج3، ص111 و 134؛ مسند احمد بن حنبل، ج1، ص331 و ج4، ص438.
[7] . مستدرک حاکم، ج3، ص132؛ ينابيع الموده، ص34؛ مسند احمد بن حنبل، ج5، ص25؛ مناقب خوارزمي، ص72.
[8] . غاية المرام، ج4، باب 58؛ ينابيع الموده، ص285.
[9] . مستدرک حاکم، ج3، ص151؛ ينابيع الموده، ص28 و 298.
[10] . ينابيع الموده، ص28 و 298؛ معجم صغير، ج2، ص22؛ اربعين، ج25، ص216.
[11] . کشف الاسرار تا ص140.
[12] . ر.ک: تفسير الميزان؛ تفسير نمونه؛ الغدير؛ پيام قرآن.
[13] . ينابيع الموده، ص120؛ تفسير فخر رازي، ج3، ص636؛ تفسير روح المعاني، ج6، ص172.
[14] . ر.ک: الغدير، ج1، ص214؛ ينابيع الموده، ص120؛ تفسير فخر رازي، ج12، ص50.
[15] . ينابيع الموده، ص115؛ تفسير کشاف، زمخشري، ج1، ص624؛ تفسير طبري، ج6، ص288 و 289؛ تفسير قرطبي، ج6، ص219 و 220؛ تفسير فخررازي، ج12، ص20 و 26؛ شرح ابن ابيالحديد، ج13، ص277.
[16] . کشف الاسرار، به نقل از غاية المرام.
[17] . ينابيع الموده، ص114 و 119؛ تفسير فخر رازي، ج3، ص357.
[18] . ر.ک: کشف الاسرار، صفحات 100 به بعد.
[19] . ينابيع الموده، ص46 و 119؛ تفسير قرطبي، ج11، ص272؛ تفسير طبري، ج12، ص109.
[20] . الغدير، ج2، ص277؛ ينابيع الموده، ص115؛ شواهد التنزيل، ج1، ص262.
[21] . کشف الاسرار، ص139؛ ينابيع الموده، ص116؛ مناقب خوارزمي، ص198؛ تفسير روح المعاني، ج11، ص41.
[22] . مناقب خوارزمي، ص189؛ مناقب عبدالله شافعي، ص154؛ شواهد التنزيل، ج1، ص259.
[23] . مستدرک حاکم، ج3، ص4؛ ينابيع الموده، ص92؛ تفسير فخر رازي، ج5، ص213؛ شرح ابن ابيالحديد، ج13، ص262؛ شواهد التنزيل، ج1، ص96، 100 و 196 و ... براى تفصيل بيشتر، ر.ک: الغدير، ج2، ص48 به بعد.
[24] . مستدرک حاکم، ج3، ص4.
[25] . به نقل از کشف الاسرار، ص130به بعد.
[26] . ينابيع الموده، ص119، 274 و 297؛ روح المعاني، ج4، ص16.
[27] . مستدرک حاکم، ج3، ص150؛ صحيح مسلم، ج15، ص176؛ صحيح ترمذي، ج4، ص293 و ج5، ص225و 638؛ مسند احمد بن حنبل، ج1، ص185؛ تفسير فخر رازي، ج8، ص85؛ تفسير طبري، ج3، ص192.
[28] . شواهد التنزيل، ج2، ص357، 359 و364؛ الدرالمنثور، ج6، ص379؛ صواعق المحرقه، ص96؛ نورالابصار، ص70و101؛ احقاق الحق، ج3، ص288.
[29] . شواهد التنزيل، ج2، ص255ـ263؛ روح البيان، ج10، ص53.
[30] . غاية المرام، ج6، ص287 و 293؛ مستدرک حاکم، ج3، ص133، 146، 147 و158؛ صحيح ترمذي، ج2، ص209، 308 و 319؛ مسند احمد بن حنبل، ج1، ص330.
[31] . مستدرک حاکم، ج3، ص172؛ تفسير طبري، ج25، ص16و25؛ تفسير زمخشري، ج3، ص402؛ تفسير فخر رازي، ج27، ص165و166؛ شواهد التنزيل، ج2، ص130ـ 135 و ص141؛ الدر المنثور، ج6، ص7؛ مناقب خوارزمي، ص307.
[32] . ينابيع الموده، ص111.
[33] . مستدرک حاکم، ج3، ص129؛ ينابيع الموده، ص99 و 104؛ تفسير طبري، ج13، ص108؛ تفسير فخر رازي، ج5، ص271.
[34] . ينابيع الموده، ص111؛ شواهد التنزيل، ج2، ص368.
[35] . ينابيع الموده، ص93و 212؛ مناقب خوارزمي، ص188 و 194؛ تفسير قرطبي، ج19، ص130؛ تفسير فخررازي، ج13، ص243؛ تفسير کشاف، ج4، ص194؛ شرح ابن ابيالحديد، ج13، ص276.
[36] . تفسير کشاف، ج4، ص670؛ تفسير قرطبي، ج10، ص6922؛ تفسير فخررازي، ج3، ص242.
[37] . براى آگاهى بيشتر، ر.ک: تفاسير الميزان؛ نمونه؛ پيام قرآن، ج9.